اما بازم دوسم داری
تقریبا کل هفته ی گذشته رو مهمون داشتم، تو این مدت دخترم از دیدن مهمان ها لذت می برد و با کوچکترین اشاره ای نظرش به طرف اونا جلب می شد و باهاشون بازی می کرد، با دست و پای کوچیک و خواستنیش به طرف اونها می رفت، می خندید، هیجان زده می شد، در کل زیاد به من توجه نمی کرد زیاد که چه عرض کنم تقریبا اصلا!منی که عاشقانه و با تمام وجودم دوسش دارم منی که علاقه ام بهش با توجه اوم مهمونها بهش قابل قیاس نبوده اما دخترم پاره ی تنم جذبشون می شد و فقط برای خواب یا رفع گرسنگی برام بیتابی می کرد و باید بگم که دلم گرفت و ناخوش شدم از این اتفاق. اما واقعیت تلخ تر اینه که من به مراتب غافل تر از دخترم هستم نسبت به اونی که از من خیلی خیلی مهربونتره ، اونی که م...