ریحانه ساداتریحانه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

مادرانه دخترانه

لغت نامه ریحانه جان

الان که دارم می نویسم دخترکم ۱۳ ماهشه و تو این پشت به عنوان مترجم شما کلمات و جمله هایی رو که بلدی می نویسم گاهی چشمامو می بندم و می رم تو رویا اونجایی که تو داری براحتی صحبت می کنی و خواسته هاتو میگی، انگار، نه واقعا دلم برای این روزهات تنگ میشه که برای رسیدن به هر چیزی انگشت سبابه ات رو به طرفش می گیری و زل میزنی بهش. من عاشق این کارتم   اولین کلمه ب ب (فتحه روی ب) بوده هر چند دوست داشتیم م م می گفتی اولش اما راضییم .البته در ۵ ماهگی ب ب رو گغتی و در ۷ ماهگی م م ... در ۱۳ ماهگی: هاپپپو.....................هاپو اللو اپ(غتحه رو پ)..................الله اکبر اللللو......................الو بابا ...
12 خرداد 1394

تولد یک سالگی

این روزها سخت مشغول تهیه و تدارک وسایل و تم تولد دخترمان هستیم و از اونجایی که همه ی تزییناتش رو (اعم از جینگیل بینگیل و لبا مخصوص و گل سرهاش و ....) به عهده گرفتیم وقت سرخاراندن هم نداریم در یک فرصت مناسب عکس هایش را می گذاریم.   یا علی
8 ارديبهشت 1394

تمرین یادگیری

دختر ناز مامان از سه ماهگی دارد تمرین گرفتن می کنی سعی می کنی اشیا را برداری هر چیزی رو که روبروت می زارم با کنجکاوی دست و پا می زنی و دوست داری برش داری هر روز تمرین می کردی بدون اینکه خسته بشی یا ناراحت و تو چهار ماهگی براحتی هر چی بهت می دم برمیداری. این کارت برایمان یه درس بزرگیه از تلاشت انرژی می گیریم و با تمام وجود درک می کنیم که برای رسیدن به هدف خستگی و نا امیدی معنایی نداره و تو یاد نگرفته این ها رو میدونی عزیز دلم. چقد وجودت برای ما پر از برکته ،از خدا بخاطر حضور پررنگت متشکرم.     مهربانم ! این بار , یاد قلبت باشد  یک نفر هست که با تو  به خداوند جهان نزدیک است  و به یادت هر ص...
5 مهر 1393

زیارت آقای مهربانی

اولین سفرت به مشهدالرضا در صد روزگیت میسر شد دخترکم. به همراه آقاجون اینا راهی مشهد شدیم برای پابوس آقای مهربانی ها، دلم می خواد بدونی که من و باباجون برای اینکه شما به دستمون برسی پیش امام رضا با هم دعا کردیم، آقا هم که از خاندان کرامت هستند و اهل جود دست رد به سینه  مون نزدند.تولد شما 30 اردیبهشت بود اما ناگهانی شب بیستم کیسه آبم پاره شد و شما بدنیا اومدی.اون روز مصادف بود با تولد امام جواد علیه السلام و اسم قشنگت هم که نام مادر امام جواد بود انگار همه چی دست به دست هم دادند تا شما هدیه ی امام رضا(ع) روز تولد پسرشون به دست ما برسی.   من بارها فتاده، تو دستم گرفته اي لطفت زياد ديدم و كم ميبرم ز ِ ياد ...
9 شهريور 1393

جیغ زدن

این روزها دخترمان جیغ زدن رو حسابی یاد گرفته و تا میتونه صداهای قشنگ و خنده دار از خودش در میاره. وقتی بهت نگاه می کنم،عزیز دلم باورم نمیشه سه ماه رو به این زودی پشت سر گذاشتیم.الان کاملا من رو می شناسی و با کوچکترین توجه می خندی،خنده های تو دختر نازم خستگی از تنم به در می کنه.از شیطنت و دست و پا زدنت هر چی بگم کم گفتم خیلی وروجک شدی. زمانی که از ته دل و با تمام وجود بغلت می کنم خالصانه از خدا می خوام به همه ی اونهایی که اولاد ندارند صاحب فرزند بشوند.آمین یا علی ...
9 شهريور 1393

تعطیلات عید فطر

برای تعطیلات به اتفاق خانواده همسر به سد لار رفتیم برای رفتن مردد بودم چون شنیده بودم که اونجا هوا خیلی سرده و ریحانه خانوم هم 85 روزه بود، اما تصمیم گرفتم بجای اینکه از سفرها و تفریحاتمون بزنم در سفر بیشتر از دخترم مواظبت کنم. به سد لار رفتیم با اینکه وسط تابستون بود شبش واقعا سرد بود و من تو دل تابستون لباسهای زمستونی تن دخترم پوشیدم. تجربه ی خوبی بود و خوش گذشت. یا علی ...
15 مرداد 1393

گذر زمان

احساس می کنم این روزها خیلی زود می گذرند و من دلم برای لحظه لحظه ی دخترم تنگ می شه. از همین الان دلم برای این روزها تنگ میشه کاش می شد علاوه بر صدا و تصویر، بوها رو نیز ثبت کرد. من عاشق بوی تو هستم هستی من. ذره ذره بزرگ شدنتو می بینم و از خدا می خواهم کمکمون کنه تا بتونیم خوب بزرگت کنیم و رسالتمون رو درست انجام بدیم. یا علی   اینجا دخترم 83 روزه است. ...
12 مرداد 1393

دقت در نگاه

از سایت brillbaby یه سری طرح های سیاه سفید از دسته های متفاوتی چون حیوانات، صورتک ها و اشکال هندسی دانلود کردم و طبق دستور خود سایت برگه ها را به مدت 10 ثانیه روبروی ریحانه قرار می دهم. وقتی که نوزاد بود زود خسته می شد و بعد از دیدن 5 یا 6 عکس سرش رو برمی گرداند. در 2 ماهگی نسبت به صورتک ها خیلی عکس العمل نشان داد و مخصوصا از صورتک متعجب خیلی خوشش می آمد، الان که تقریبا دو ماه و نیم شده دخترم با دقت بیشتر و به مدت طولانی تری به عکس ها نگاه می کنه. نمی دونم کی نسبت به حالت های مختلف صورت مثل ناراحت بودن یا خوشحال بودن عکس العمل درست رو نشان دهد.
11 مرداد 1393

هنرهای مامان برای دخترش

زمانی که دخترم تو دلم بود استراحت کامل داشتم برای همین زمان به اندازه ی کافی برای درست کردن یه سری عروسک بافتنی و کارهای نمدی  داشتم . همه ی این ها را با عشق فراوان درست کردم، تا قبل از  بارداری نه بافتنی کار کرده بودم نه دست به نخ و سوزن زده بودم اما دخترم باعث شکوفا شدن استعدادم شد، باید به این مطلب ایمان داشته باشیم که کودکانمان برای رشد ما والدین پا به دنیا می گذارند....     عروسک های ریحانه خانم         تمام  این عروسک ها را بدون الگو و با ذهن خلاق خودم بافتم   اینم عروسک های نمدی دخترم،   (برای کارهای نمدی از کافه نمدی ...
29 تير 1393